روایت توماس جفرسون، اسلام و دموکراسی

پروتستان‌های آمریکایی فراری از یوغ مذهبی بریتانیا با بدبینی و تردید به اسلام نگاه می‌کردند

محققان همچنین یادآور شدند که علی‌رغم باور جفرسون به زندگی، آزادی و جست‌وجوی خوشبختی، او  مالک ۶۰۰ برده بود - John Trumbull/Public domain

از آغاز خیزش ملی مردم ایران بیش از ۴۰ روز می‌گذرد و اعتراض‌های بی وقفه میلیون‌ها ایرانی  در داخل و حمایت و همراهی صدها هزار ایرانی خارج از کشور با شعار شورانگیز «زن، زندگی، آزادی»، کلیه خواسته‌ها و آرزوهای ملت ایران را در خود خلاصه کرده است؛ شعاری که همچون شعار معروف توماس جفرسون یعنی حق «زندگی، آزادی و جستجوی خوشبختی» در اعلامیه استقلال چهارم ژوییه ۱۷۷۶ آمریکا، راه را برای کشور، حکومت و زندگی آزاد با انتخاب مردم و نه تحمیل بر مردم، باز می‌کند.

توماس جفرسون گرچه با اسلام رابطه خوبی نداشت، ۱۱ سال پیش‌ صدور از اعلامیه استقلال آمریکا، کتاب قرآنی خریده بود و تنها فرد از گروه بنیان‌گذاران حکومت جدید در قاره جدید بود که تصور می‌کرد شاید با مطالعه قرآن بتواند مردم پروتستان کشور خود را با این دین آشنا کند و آن را به مهاجران ۲۴۶ سال پیش بقبولاند.

توماس جفرسون معتقد بود همه انسان‌ها برابر آفریده شده‌اند و خالق آن‌ها حقوق غیرقابل‌انصراف خاصی به آنان اعطا کرده است که از جمله می‌توان به زندگی، آزادی و جست‌وجوی خوشبختی اشاره کرد. او آزادی را رهایی از محدودیت غیرضروری می‌دانست؛ آزادی در انتخاب، آزاد بودن برای تجربه زندگی خود، حق دنبال کردن خوشبختی، حق دوست داشتن آن‌گونه که شما انتخاب می‌کنید، حق دوست داشتن آزادی و حق دوست داشتن زندگی. او معتقد بود دولت‌ها برای تامین این حقوق مردم ایجاد شده‌اند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

علاقه جفرسون به اسلام به‌حدی بود که مهمانان دیپلمات مسلمان خود را برای افطار در ماه رمضان دعوت می‌کرد. اما علی‌رغم تلاش جفرسون برای معرفی جنبه‌های مثبت قرآن ترجمه خود، پروتستان‌های فراری از یوغ حکومت مذهبی انگلستان با ترس و بدبینی خاصی با آن مواجه می‌شدند.

با گذشت حدود ۱۰ سال از خریداری و ترجمه قرآن توماس جفرسون و تشویق او به پذیرش این دین ناآشنا، اغلب مردم مطالب و احکام آن را مردود می‌دانستند و تصور می‌کردند بعد از فرار از تفتیش عقاید و جان باختن زیر تیغ گیوتین در اروپای قرون‌وسطایی، دیگر نمی‌خواهند مجددا خود را در اسارت دین ببینند و این بار به جای کشیش، مفتی، ملا یا حاکم مذهبی را در حکومت انتخابی خود داشته باشند.

چنین تجربه‌ها و تلاش‌هایی در گذشته، در قاره‌ها و کشورهای مختلف، همان نتایجی را به تاریخ تحویل داده‌اند که تجربه توماس جفرسون بیش از ۲۴۶ سال پیش به دست آورد. علی‌رغم دانش و علاقه آن زمان جفرسون به اسلام و آگاهی از دستورات و محدودیت‌های مذهب اسلام، او هرگز این دین را بر ملت خود تحمیل نکرد؛ بلکه در مقابل، سه اصل «زندگی، آزادی و جست‌وجوی خوشبختی» را به ملت کشور تازه‌تاسیس خود هدیه داد.

جفرسون معتقد بود برده‌های مسلمان وارداتی از آفریقا باید خود آزادانه دینشان را انتخاب کنند. ناگفته نماند که به نظر می‌رسد شخص توماس جفرسون تحت تاثیر احکام و توصیه‌های قرآن قرار گرفته بود و با وجود مقام بالای سیاسی خود، از جمله سومین رئیس‌جمهوری آمریکا، با خواهر همسرش روابطی نامشروع- شاید هم مشروع از طریق ازدواج موقت (صیغه)- داشت و از او صاحب چند فرزند شده بود.

محققان همچنین یادآور شدند که علی‌رغم باور جفرسون به زندگی، آزادی و جست‌وجوی خوشبختی، او  مالک ۶۰۰ برده بود و با زنان برده هم روابط جنسی داشت؛ در واقع، جفرسون این بخش از اسلام را خوب آموخته بود.

داستایوفسکی، نویسنده بزرگ روس، ۱۴۲ سال پیش در کتاب برادران کارامازوف، می‌گوید: «اگر خدا نباشد، هر کاری مجاز است.» آیا او امروز نیز می‌توانست چنین حرفی را بزند؟ دین امروز در همه امور زندگی حضور دارد و نام خدا همه جا به گوش می‌خورد و با نام خدا همه‌چیز مجاز است.

دیندار متظاهر خود را نماینده خدا می‌داند. او بر غارت و اختلاس کشور چشم می‌پوشد، اما پدر فقیری را که برای سیر کردن شکم خانواده‌اش دزدی کرده، در ملاعام شلاق می‌زند؛ زیرا می‌گوید به اسلام اهانت شده است. احکام الهی را تفسیر و تحمیل می‌کند. ملت شریف ایران را امت اسلامی می‌نامد و حلقه برده‌داری توماس جفرسون را به گردن ایرانیان می‌اندازد. ایرانی را دشمن سرزمینی می‌داند که خود آن را اشغال کرده است. با دین اسلام، دین برادری و برابری، بین مردم یک کشور یا دولت‌ها و ملت‌ها تفرقه می‌اندازد. جوانان، این سرمایه‌های عظیم، را فراری می‌دهد. دختران معصوم جوان را به خاطر چند تار مو زیر شکنجه به قتل می‌رساند و «دهانت را می‌بویند، مبادا گفته باشی دوستت دارم».

سرزمین ایران در طول تاریخ پرافتخار خود، چندین بار آماج حمله وحشیانه غارتگران و مذهبیان بوده است. ۱۳۸۹ سال پیش با یورش لشکر اعراب مسلمان، سرزمین ما اشغال شد و با کشته شدن یزدگرد سوم، سلطه این قوم با تحمیل مذهب به ایرانیان آزاده، آغاز شد و با تعصب و اعتقاد بر اینکه قرآن کتاب برتر است، هر کتابی غیر از قرآن آتش زده شد؛ آرمان «گفتار نیک، پندار نیک و کردار نیک» را حرام دانست و به جایش دروغ، کذب و کج‌اندیشی را مقابل ایرانیان قرار داد.

با همه این‌ها جوانان ایرانی امروز هوشیارانه به چنین فریبکاری و دغل‌بازی پی برده‌اند و در راه رسیدن به «زندگی، آزادی و جست‌وجوی خوشبختی» با ایمان به «گفتار نیک، پندار نیک، کردار نیک» و با شعار «زن، زندگی، آزادی» گذشته پرعظمت خود را بازخواهند یافت.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه